سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۴۴ ب.ظ
در تنهائی خودم
بدیهای من به خاطر بدی کردن نیست.
به خاطر احساس شدید خوبیهای بیحاصل است.
میخواهم به اعماق زمین برسم.
عشق من آنجاست،
در آنجایی که دانهها سبز میشوند و ریشهها
بههم میرسند و آفرینش، در میان پوسیدگی خود را ادامه میدهد.
گویی بدن من یک شکل موقتی و زودگذر آن است. میخواهم به اصلش برسم.
میخواهم قلبم را مثل یک میوهی رسیده به همهی شاخههای درختان آویزان کنم
فروغ فرخزاد
و تو بدان ای دوست که من
در انبوه خاطرات غبار گرفته ام
و دیوان کلمات ننگاشته ام
از تمام حسرت های بی انتها
سراغ خواهم گرفت
و روایت خواهم کرد
من و یار همیشه گیم
کوله ام را میگم
هوا آفتابی و سرد بود
بام تهران را میگم
(ولنجک تا ابتدای تلهکابین توچال)
رنگ بارون از رضا صادقی
۹۶/۰۸/۰۲
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.