من سردم است
من سردم است
من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد
ای یار ای یگانه ترین یار آن شراب مگر چند ساله بود ؟
نگاه کن که در اینجا زمان چه وزنی دارد
و ماهیان چگونه گوشتهای مرا می جوند
چرا مرا همیشه در ته دریا نگاه میداری ؟
من سردم است و از گوشواره های صدف بیزارم
من سردم است و میدانم
که از تمامی اوهام سرخ یک شقایق وحشی
جز چند قطره خون
چیزی به جا نخواهد ماند
خطوط را رها خواهم کرد
و همچنین شمارش اعداد را رها خواهم کرد
و از میان شکلهای هندسی محدود
به پهنه های حسی وسعت
پناه خواهم برد
من عریانم عریانم عریانم
مثل سکوتهای میان کلام های محبت عریانم
پ ن 1 :
ای یار نازنین !
ما باد را هرگز نکاشتیم که طوفان دِرو کنیم !
ما بذر کاشتیم ...
همت گماشتیم ...
که تا روید از زمین
امّا شبی که جشن دِرو گرم گشته بود
در آن بزمِ دلنشین
ناگه حرامیان ...
چه بگویم دگر ...
همین ... !
- حمید مصدق -
پ ن:2
هر وقت مشکلی داشتی
زنگ بزن !
هر وقت مشکلی داشتی که کوه
از تکلم آن عاجز بود
بی خبرم نگذار !
من بعد از مرگ
باز هم همین حوالی تو
پرسه می زنم ...
- سیدعلی صالحی -
01:58:25
2017-01-18