آنچه گذشت

هزار کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من
  • آنچه گذشت

    هزار کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من

مشخصات بلاگ
آنچه گذشت

تمام افرادی که به موفقیتی بزرگ دست یافته‌اند، حداقل یک بار تا یک قدمی سقوط رفته اند، و برخی از آن‌ ها حتی سقوط کرده و دوباره برخواسته‌ اند.
همه به شما می‌گویند: “روز خوبی داشته باشید”. اما حقیقت این است که هیچ‌ کس نمی‌ تواند روز خوبی داشته باشد… اما می‌ تواند آن را خلق کند!
روزهای خوب را باید ساخت… اضطراب فردا را خالی از اندوه نمی‌کند، بلکه امروز را خالی از قدرت می‌ نماید.

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۲ ب.ظ

من به خود میبالم..

من به خود میبالم که در این گوشه دنیا به امیدی زنده ام که فقط


خود میدانم،نه عشق هست نه آرزو چرا که عشق را هوس گرفته و

 آرزو را  روزگار!

من به خود می بالم که در این گردی اعجاب انگیز به خود   وابستم،

من ساده ام ساده تر از بی رنگی پاکم پاکتر از یکرنگی من

خودمم خود خودم خودمم

من به خودم میبالم که دست نیافتنی ام حتی اگر یک فوطی نوشانه

باشم و دست رد زدم به ...

میبالم که خودم را دوس دارم اندازه دنیا و حصاریست بین من و تو،

من عاشق خوشحالی و شادی و شورم ..

دوس دارم که همگی شاد بمانیم بدونه گریه بدونه غم و غصه

بدونه طعنه از روی خشم...

به که گویم که دلم می خواهد آسمان باشیم نه   ابر...

کاش سهراب مرا میفهمید تا به جای تاشقایق هست زندگی باید

کرد می گفت تا دل شادی هست زندگی باید کرد چرا که شقایق ها

باختن بازی این دنیا را و چنان له شدن در زیر پای احساس و هوس

که دگر جانی برای عاشق شدن نماند .

 

من به خود میبالم



چه خوب است آدمها یک نفر را هر روز دوست داشته باشند

نه...هر روز یک نفر را....!!


ﯾﮏ ﻭﻗﺘﻬﺎﯾﯽ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ زبانت ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﯼ ﺑﺮ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻧﯿﺶ ﺩﺍﺭ ،
و ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﯽ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻧﺖ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﻫﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﮐﻨﺪ ...

20:06:10

2017-10-12

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۶ ، ۱۹:۲۲
barsam mohamadee
دوشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۰۸ ب.ظ

زمان

میخواهم این را بگویم که آدم ها

همه ی آدم ها

در زندگی تغییر خواهند کرد،

با ثبات ترینشان

مهربان ترینشان

منطقی ترینشان

احساسی ترین ها

وفادار ترین ها

جدی ترین ها

همه ی آدم ها روزی خود را چنان به کوران تغییر خواهند سپرد

 

که حتی باورتان هم نشود

این تغییر در دست زمان است

کافی است به آدم ها زمان بدهی

مثلأ بگویی فلانی جان بیا این دو سه سال را بگیر و هر چه دلت 

میخواهد با این دو سه سال انجام بده

این چند سال مال خودت است اختیارش را داری

و بعد منتظر بمانید و ببینید این زمان چه بلائی سر آدمی که روبروی شما

ایستاده است می آورد!

آدم هایی در زندگی ام وجود داشته اند

 

دارند که وقتی نسخه ی حال حاضرشان را می گذارم در کنار نسخه ی

چند سال قبل شان احساس میکنم که باید از کنار این آدم ها فقط پا به

فرار بگذارم.

گاهی اوقات سعی کرده ام تا به هر زبانی که شده هشدار یا ندایی بدهم

که آخر فلانی جان تو که اینطوری نبودی

چرا داری اینطوری میشوی

بیا همان آدم قبلی باش

چه اصراری است به این همه تغییر

اما بعد تر ها چیزهای دیگری فهمیدم

فهمیدم که قدرت زمان خیلی خیلی بیشتر از قدرت حرف های من است

و این مجابم کرد که سکوت کنم و صرفأ یک تماشاگر باشم

در زندگی ام با حقیقت های تلخ زیادی رو به رو شده ام

حقیقت هایی که هرکدامشان باعث شد یک تکه از خودم را دور بریزم.

حقیقت هایی که باعث شد زندگی برایم دیگر جلوه ی سابق را نداشته

باشد.

میدانی،برایم مثل این می ماند که نشسته ام به تماشای شهاب سنگی

که دارد می آید تا زمین را نابود کند،من میدانم چه اتفاقی قرار است

بیوفتد اما هیچ کاری از دستم بر نمی آید جز تماشای این نابودی!

همه ی آدم ها تغییر میکنند،تبدیل میشوند به چیزی که شاید حتی یک

دقیقه اش را نشناسید و شما فقط و فقط مجبورید که این حقیقت را

تماشا کنید.

حقیقت این است که زمان همه ی آدم ها را تغییر میدهد،دوست داشتنی

ترین ها را برایت تبدیل به یک غریبه خواهد کرد

باور و قبول این حقیقت،تحملش را برایتان راحت تر خواهد کرد.

همین....

پویان_اوحدی

همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد


همه شب دیده من بر فلک استاره شمرد


خوابم از دیده چنان رفت که هرگز ناید


خواب من زهر فراق تو بنوشید و بمرد


تو اگر یوسف خود را نشناسی عجب است

ای که بینا شده چشم تو ز یک پیراهن


نسبت عشق به من نسبت جان است به تن

تو بگو من به تو مشتاق ترم یا تو به من؟


زمان

دل نوشت

لطفا خوبی و بدی ی آدم ها را نسبت ب رابطه گرفتن یا نگرفتنشان با

خودتان محک نزنید


بهتر است بدانیم:


لزوما پیش دستی های یک میهمانی, ارزنده ترین ظروف یک خانه نیستند


هستند ادمهادی  که با دانستن  نقطه ضعفهای شما باعث رنجش شما

نمیشوند .

و هستند انسانهائی که با دانستن  حساسیت های دیگران سعی در بهم

زدن آرامش میشوند .

ای کاش درکشان  باندازه سوادشان بود




23:32:18

2017-10-05

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۶ ، ۱۹:۰۸
barsam mohamadee
سه شنبه, ۴ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۰۶ ب.ظ

نوشته های شبانه

ماه برای مویه های من است


که این همه بی طاقت می تابد.


من دیری ست که دست دنیا را خوانده ام


اما هیچ ردپایی از تو اینجا نیست


نه راه ، نه کوچه، نه کوه، نه کلمات


پس منزل ات کجاست؟


من باز هم به همین بادیه باز خواهم گشت


ایوب را من از مراثی خود تحمل و ترانه آموخته ام


من فقط برای با تو بودن روزی ست، که نمرده ام هنوز.

" سید علی صالحی "

همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد


همه شب دیده من بر فلک استاره شمرد


خوابم از دیده چنان رفت که هرگز ناید


خواب من زهر فراق تو بنوشید و بمرد


چه زیباست که در اندیشه مان


دوست داشتن است …

یادش بخیر

یادش بخیر




23:42:24

2017-09-26

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۶ ، ۲۳:۰۶
barsam mohamadee
يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۳۸ ب.ظ

به من عاشق نگو...........

 

چشم هایم را می بندم

و دهانم را از رویا پر می کنم

به پشت خوابیده ام

و قلبم

سرم را تکان می دهد.

 

نگاه کن!

این شاخه (شکوفه های گیلاس) درست دیوانگی های مرا دارد.

 

به من عاشق نگو ......

از خانواده بلوط هایم؟

یا از نژاد اسب؟

نمی دانم

تنها این را می دانم

که اول دیوانه نبودم

 

  غلامرضا  بروسان

 


حرف که می زنی انگار

سوسنی در صدایت راه می رود

حرف بزن

می خواهم صدایت را بشنوم

تو باغبان صدایت بودی

و خنده ات دسته ی کبوتران سفیدی

که به یکباره پرواز می کنند

تورا دوست دارم چون صدای اذان در سپیده دم

چون راهی که به خواب منتهی می شود

تو را دوست دارم چون آخرین بسته سیگاری در تبعید تو نیستی

و هنوز مورچه ها شیار گندم را دوست دارند

و چراغ هواپیما در شب دیده می شود

عزیزم!

هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر می گیرد

از ریل خارج نمی شود

و من گوزنی که می خواست

با شاخ هایش قطاری را نگه دارد



مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست

که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق

چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست

می بده تا دهمت آگهی از سر قضا

که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست

کمر کوه کم است از کمر مور این جا

ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست

بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد

زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست

جان فدای دهنش باد که در باغ نظر

چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست

حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد

یعنی از وصل تواش نیست بجز باد به دست

 

23:16:26

2017-09-24

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۶ ، ۱۷:۳۸
barsam mohamadee