سلام....
من , زاده آذر ماه اخر پائیزم"
محبت های بی دریغتان را ارج می نهم .
خدایا مبادا در خاطر کسی آید که برای عزیزتر شدنم رفتن را بر گزیدم
که تو خود گواه منی..
از تو خواستم که مرا یاری کنی که آنچه تو بر دلم جاری می سازی , بر
زبان قلمم جاری گردد.
گویا خدای مهربانم , محبت شما عزیزان را در دلم جاری ساخت که دوباره قلمم بی تاب نوشتنتان گشت و مرا اینگونه بی تاب کرد.
دوباره خواهم نوشت پر احساس تر از پیش...
می نویسم :
" ســـــــــــــــــــــــــلام "
"سلامی دوباره " بر دلِ بی آلایشتان ...
" سلامی دوباره " بر برگ های سبز و شبنم زده ی درخت تنومندِ
محبتان...
" سلامی دوباره " بر آنانکه با نبودن کسی , بودنش را از یاد نخواهند
برد...
لیک به خود قول دادم که این بار ,
" طوری از کنار زندگی بگذرم که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و نه
این دلِ ناماندگارِ"
محبت بی دریغتان را سپاس می گویم وبا زبانی قاصر از بیان آن از نو
برایتان می نویسم:
" ســـــــــــــــــــــــــلام "
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.