بانوی خیال
نوشته زیر بنظر من یکی از بهترین شاهکارهای ادبی و احساسی از دکتر شریعتی است . این متن دکترو خیلی
دوست دارم .ومی خواهم آنهایی که آنرا نخوانده اند بخوانند و آنهایی هم که خوانده اند بلا شک بارها و بارها خواهند
خواند .
این متن زیبا رو تقدیم میکنم به آن که با تمام وجود سرشار از احساس پاک "دوست داشتن " است
دوست داشتن از عشق برتر است !!. عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی اما دوست داشتن پسوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال!! عشق بیشتر از غریزه آب میخورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن. از روح طلوع میکند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد.
عشق در غالب دل ها در شکل و رنگهای تقریبا" مشابهی متجلی می شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ میگیرد و چون روح ها ( بر خلاف غریزه ها ) هر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه ی خویش دارد میتوان گفت که به شماره ی هر روحی دوست داشتنی هست.
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها برآن اثر میگذارد اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست. عشق در هر رنگی و سطحی با زیبایی محسوس در نهان و آشکار رابطه دارد. چنان که شوپنهاور میگوید:" شما بیست سال بر سن معشوق تان بیفزایید آنگاه تاثیر مستقیم آن را بر روی احساس تان مطالعه کنید"
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیبایی های روح که زیبایی های محسوس را به گونه ای دیگر می بیند.
عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است اما دوست داشتن آرام و استوار و پروقار و سرشار از نجابت عشق با دوری و نزدیکی در تماس است اگر دوری به طول انجامد ضعیف می شود و اگر تماس دوام یابد به ابتذال می کشد و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و دیدار و پرهیز زنده و نیرومند می ماند... اما دوست داشتن با این حالات نا آشنا است.دنیایش دنیای دیگری است. عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی فهمیدن و اندیشیدن نیست . اما دوست داشتن در اوج معراجش از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می کند و با خود به قله ی بلند اشراق میبرد. عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد!!
عشق یک دروغ بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی...بی انتها و مطلق...
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن است. عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد!. عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر...
عشق خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و نا مطمئن و دوست داشتن لطیف است و نرم و در عین حال پایدار و سرشار اطمینان. از عشق هر چه بیشتر می نوشیم سیراب تر می شویم
و از دوست داشتن هر چه بیشتر تشنه تر...
عشق هر چه دیرتر می پاید کهنه تر و دوست داشتن نوتر میشود...
عشق نیرویی است در عاشق که او را به معشوق می کشاند و دوست داشتن جاذبه ای است در دوست که دوست را به دوست می برد!!!. عشق تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست.
عشق معشوق را گمنام میخواهد تا در انحصار او بماند اما دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز می خواهد. در عشق رقیب منفور است و در دوست داشتن است که " هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند". عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن. عشق غذا خوردن یک گرسنه است
و دوست داشتن هم زبانی در سرزمین بیگانه یافتن
عشق رو به جانب خود دارد و معشوق را برای خویش می پرستد اما دوست داشتن رو به جانب دوست دارد و خود را برای دوست می خواهد. عشق اگر پای عاشق در میان نباشد نیست اما در دوست داشتن جز دوست داشتن و دوست سومی وجود ندارد.عشق به سرعت به کینه و انتقام بدل میشود اما از دوست داشتن به آن سو راهی نیست.
23:48:08
2018-12-18