آنچه گذشت

هزار کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من
  • آنچه گذشت

    هزار کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من

مشخصات بلاگ
آنچه گذشت

تمام افرادی که به موفقیتی بزرگ دست یافته‌اند، حداقل یک بار تا یک قدمی سقوط رفته اند، و برخی از آن‌ ها حتی سقوط کرده و دوباره برخواسته‌ اند.
همه به شما می‌گویند: “روز خوبی داشته باشید”. اما حقیقت این است که هیچ‌ کس نمی‌ تواند روز خوبی داشته باشد… اما می‌ تواند آن را خلق کند!
روزهای خوب را باید ساخت… اضطراب فردا را خالی از اندوه نمی‌کند، بلکه امروز را خالی از قدرت می‌ نماید.

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باران» ثبت شده است

شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۴۹ ب.ظ

بارون خورده

یه رابطه عجیبی هست
بین بارون و بوی خاکِ بارون خورده 
و هوسِ با تو قدم زدن و
نبودن تو ...
یه رابطه عجیبی هست بین بهار و
عاشق شدن و
نبودن تو...
یه تساویِ عجیبی هست
بین من و نبودن تو...
یه تساویِ بی انصافِ عجیبی هست ...

پریسازابلی پور



داشتن خیلی خوبه  تو رفاه خیلی خوبه

زندگی را قشنگ میکنه

اما به نمایش گذاشتنش  چه تو دنیای واقعی

و چه تو دنیای مجازی

دقیقا مثل این میمونه  که نشستیم  تو یه رستوران

درست پشت شیشه مجاور خیابان

و داریم یک پرس چلو کباب  سلطانی میخوریم

با دوغ  و مخلفات ....

اما از پشت شیشه دو تا چشم گرسنه در حال

تماشا کردنمونه ...

دنیا همیشه به دوبخش میشه

اونایی که میخورن اونایی که تماشا می کنن

تقصیر کسی ام نیست
تقصیر داشتن و نداشتنه

آرزو می کنم سال های سال چلو کباب مخصوص بزنید

نه پشت ویترین

23:52:40

2017-11-18

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۶ ، ۲۳:۴۹
barsam mohamadee
يكشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۱۶ ب.ظ

با من از باران بگو





بامن ازروئیدن فانوس سبز

درشبستان های متروک امید

با من ازتمدید فرصتهای شیرین تربگو

هیبتم را راحت ساحل شکست

بامن ازآبی ترین شب های قایقران بگو

تاسحربرشانه های بی کسی

قصه تنهائی قو رابگو

می تراودسبزخندکوزه ات

بامن ازباران بگو

اشتباه میکنند بعضی ها

که اشتباه نمیکنند!

باید راه افتاد

مثل رودها

که بعضی به دریا میرسند

بعضی هم به دریا نمیرسند.

رفتن

هیچ ربطی به رسیدن ندارد.
که بعضی به دریا میرسند بعضی هم به دریا نمیرسند.

ما را می‌گردند

می‌گویند همراه خود چه دارید؟


ما فقط

رویاهایمان را با خود آورده‌ایم.

پنهان نمی‌کنیم

چمدان‌های ما سنگین است،

اما فقط

رویاهایمان را با خود آورده‌ایم
از ریگ‌های ته جویبار شنیده‌ام

مهم نیست که مرا

از ملاقات ماه و گفت و گوی باران

بازداشته‌اند .

من برای رسیدن به آرامش

تنها به تکرار اسم تو

بسنده خواهم کرد ...

حالا آرام باش
سید علی صالحی

22:10:19
2016-12-18

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۸ آذر ۹۵ ، ۲۱:۱۶
barsam mohamadee
سه شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۱ ب.ظ

بوسه های باران

 

 

 ای مهربان تر از برگ ، در بوسه های باران !


بیداری ستاره در چشم جویباران


آئینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل


لبخند گاهگاهت ، صبحِ ستاره باران


باز آ که در هوایت خاموشی جنونم


فریاد ها بر انگیخت از سنگ کوهساران


ای جویبار جاری ! زین سایه برگ مگریز!


کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران


گفتی : " به روزگاری مهری نشسته " گفتم :


بیرون نمی توان کرد " حتّی " به روزگاران


بیگانگی ز حد رفت ، ای آشنا مپرهیز !


زین عاشق پشیمان ، سر خیل شرمساران


پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند


دیوار زندگی را زین گونه یادگاران


وین نغمه ی محبت ، بعد از من و تو مانَد


تا در زمانه باقیست آواز باد و باران ..


" محمد رضا شفیعی کدکنی"

 

 


دریافت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۳ آذر ۹۵ ، ۲۳:۳۱
barsam mohamadee