لذت زندگی
اردیبهشت ماه بود وارد خانه دوستی شدم
بوی خوش بهار نارنج مستم میکرد
گویی وارد بهشت شدم .
دو فنجان چای خوش رنگ داخل یک سینی با چند پر گلِ یاس
نمیدانید چقدر زیبا بود و دلچسب
آنچنان حسی در من برانگیخت که انگار روحم خالی شد از تمام دغدغه ها
گفتم چقدر عطر چایت دلنشین است
پاسخ داد :
این قانون من است .
هر وقت احساس کنم که چای دیگر عطر و بوی خودش را از دست داده ،
چیزی به آن اضافه میکنم ، دارچینی ، هلی ، نباتی یا چند پر بهار نارنج ...
چیزی که آن مزه و بوی بی خاصیت را تبدیل به طعمی خوش و عطری
دلچسب کند .
فنجان را برداشتم و چای را نوشیدم
به راستی هم عطرش خوب بود هم طعمش ...
هنگام نوشیدن چای اندیشیدم به راستی زندگی نیز مانند همین فنجان چای
است . گاهی سرد و تکراری و بی خاصیت میشود
و این هنر ماست که با دلخوشیهای کوچک طعم و رنگش را عوض کنیم .
یک چیزی که به دلت امید بدهد و انگیزه ای شود برای ادامه دادن ...
ولی گاهی کار سخت تر میشود . آن زمانیست که باید چیزی را از زندگیت
حذف کنی تا به آرامش برسی
مثل کیسه شن های آویزان از بالون
گاهی بالون زندگی برای آنکه بالاتر برود باید سبک تر شود
باید کیسه شن ها را پرت کنی پایین تا اوج بگیری
بله در زندگی هم باید بعضی چیزها را دور ریخت فکرهایی ، حرف هایی و
خاطراتی و گاهی عادت هایی ...
و اندیشه های مثبت ، حرف های دلنشین و عادتهای خوب را در زندگی پیشه
کرد تا عادت های درست جانشین عادتهای نادرست شود
حالا که فکر میکنم میبینم دوستم چه قانون کارآمدی داشت برای کسب حتی
کوچکترین لذتها در زندگی
چای زندگیتان همیشه خوش عطر و طعم مثلِ بوی بهار نارنج
02:09:34
2020-11-09
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.