آنچه گذشت

هزار کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من
  • آنچه گذشت

    هزار کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من

مشخصات بلاگ
آنچه گذشت

تمام افرادی که به موفقیتی بزرگ دست یافته‌اند، حداقل یک بار تا یک قدمی سقوط رفته اند، و برخی از آن‌ ها حتی سقوط کرده و دوباره برخواسته‌ اند.
همه به شما می‌گویند: “روز خوبی داشته باشید”. اما حقیقت این است که هیچ‌ کس نمی‌ تواند روز خوبی داشته باشد… اما می‌ تواند آن را خلق کند!
روزهای خوب را باید ساخت… اضطراب فردا را خالی از اندوه نمی‌کند، بلکه امروز را خالی از قدرت می‌ نماید.

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «❤️» ثبت شده است

سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۲۳ ق.ظ

قصه عشق

Just for you

skylark

 

 

Love Story

قصه عشق

Where do I begin

 

از کجا آغاز کنم


To tell the story

Of how great a love can be

گفتن ماجرایی را که یک عشق چقدر می تواند بزرگ باشد


The sweet love story
that is older than the sea

ماجرای عاشقانه شیرینی را که از دریا کهن سال تر است

The simple truth about
the love She brings to me

حقیقتی ساده درباره عشقی که او به می بخشد

Where do I start

از کجا آغاز کنم ؟


with her first hello

با اولین سلامش

 

She gave a meaning

To this empty world of mine.

به دنیای خالیم معنا داد


There is never be another love

عشق دیگری دوباره نخواهد بود

Another time

She came into my life

And made the living fine

زمانی دیگر او به زندگیم آمد و زندگی را زیبا کرد

She fills my heart

او قلبم را پر می کند !

She fills my heart

special things

او قلبم را با چیزهای خاص پر می کند

With angel songs

With wild imagining

با آوازهای فرشتگان ، با تصورات وحشی

She fills my soul

With so much Love

او قلبم را با عشقی بزرگ پر می کند

That everywhere I go

                   I am never lonely   

که هر جا می روم با عشق او هیچوقت تنها نیستم

 

With her along.

Who could be lonely?

چه کسی می تواند تنها باشد ؟


I reach for her hand
It's always there

به سوی دست هایش دست دراز می کنم ، او همیشه حاضر است


How long does it last

چقدر طول خواهد کشید ؟

 

 


can love be measure by the
hours in a day

آیا می توان عشق را با ساعات یک روز اندازه گرفت


I have no answers now
But this much I can say

اکنون جوابی ندارم ولی می توانم بگویم که

I know I ll need her Till the stars.

 

All burn away

می دانم به او نیاز دارم تا زمانی که ستارگان همه خاموش شوند

And she be there

و او باقی خواهد بود .

How long does it last

چقدر طول خواهد کشید ؟

 

Can be love measure

by the hours in a day

آیا می توان عشق را با ساعات یک روز اندازه گرفت


I have no answers

Now But this much I can say

اکنون جوابی ندارم ولی می توانم بگویم که

I know I ll need her Till the

'til the stars all burn away

می دانم به او نیاز دارم تا زمانی که ستارگان همه خاموش شوند


And she'll be there

و او باقی خواهد بود

 

 

 

 

آهنگ زیبای Love Story اثرمانگار   اندی ویلیامز

00:23:16

2020-07-07

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۷ تیر ۹۹ ، ۰۰:۲۳
barsam mohamadee
يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۹، ۰۱:۴۵ ق.ظ

نگرانت هستم

گاهی نباش...

 

خودت را بردار و کمی دورتر از قافله بایست...

 

وجودت را از همه ی آدم های اطرافت دریغ کن

 

ببین چه کسی نبودنت را حس می کند؟!

 

چه کسی حواسش به حال و احوالات توست؟!

 

سکوت کن و منتظر بمان...

 

و ببین کدام آدمِ با معرفتی برایِ پیدا کردنِ تو،

 

پس کوچه های تنهایی ات را زیر و رو می کند؟

 

کدامشان نگرانت می شود!

 

و اصلا چه کسی، برای نگه داشتن تو...

 

به خودش زحمت می دهد؟

 

اگر نبودی و دیدی...

 

آب از آب روزمرگی هایشان تکان نخورد،

 

تعجب نکن!

 

رسم آدم ها همین است...

 

اگر بودی که هیچ...

 

اگر نبودی، دیگران هستند...

 

این تویی که باید عاقل باشی...

 

و خودت را...

 

برای چنین جماعت بی تفاوت و بی عاطفه ای،...

 

خرج نکنی...!

 

نرگس صرافیان

 

 

 
تعجب نکن!

نگران دست های من نباش

بعد از تو

آشیانه هیچ پرستویی نخواهد بود..

گاه انکس که به رفتن چمدان میبندد

رفتن نیست

دو چشم نگران میخواهد

 

 

از دیگران شکایت نمی کنم


بلکه خودم را تغییر می دهم،


چرا که کفش پوشیدن راحت تر از


فرش کردن دنیاست.


مبارزه انسان را داغ می کند


و تجربه انسان را پخته می کند!


هر داغی روزی سرد می شود ولی هیچ پخته اى دیگر خام نمی شود!

 

 

 


رسم آدم...
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۹ ، ۰۱:۴۵
barsam mohamadee
سه شنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۳۱ ب.ظ

بانوی خیال

نوشته زیر بنظر من یکی از بهترین شاهکارهای ادبی و احساسی از دکتر شریعتی است . این متن دکترو خیلی

دوست دارم .ومی خواهم آنهایی که آنرا نخوانده اند بخوانند و آنهایی هم که خوانده اند بلا شک بارها و بارها خواهند

خواند .

                 

این متن زیبا رو تقدیم میکنم به آن که با تمام وجود سرشار از احساس پاک "دوست داشتن " است

 


     دوست داشتن از عشق برتر است !!. عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی اما دوست داشتن پسوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال!! عشق بیشتر از غریزه آب میخورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن. از روح طلوع میکند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد.          

عشق در غالب دل ها در شکل و رنگهای تقریبا" مشابهی متجلی می شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ میگیرد و چون روح ها ( بر خلاف غریزه ها ) هر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه ی خویش دارد میتوان گفت که به شماره ی هر روحی دوست داشتنی هست.

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها برآن اثر میگذارد اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست. عشق در هر رنگی و سطحی با زیبایی محسوس در نهان و آشکار رابطه دارد. چنان که شوپنهاور میگوید:" شما بیست سال بر سن معشوق تان بیفزایید آنگاه تاثیر مستقیم آن را بر روی احساس تان مطالعه کنید"

اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیبایی های روح که زیبایی های محسوس را به گونه ای دیگر می بیند.  

عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است اما دوست داشتن آرام و استوار و پروقار و سرشار از نجابت عشق با دوری و نزدیکی در تماس است اگر دوری به طول انجامد ضعیف می شود و اگر تماس دوام یابد به ابتذال می کشد و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و دیدار و پرهیز زنده و نیرومند می ماند... اما دوست داشتن با این حالات نا آشنا است.دنیایش دنیای دیگری است. عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی فهمیدن و اندیشیدن نیست . اما دوست داشتن در اوج معراجش از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می کند و با خود به قله ی بلند اشراق میبرد. عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد!!

عشق یک دروغ بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی...بی انتها و مطلق... 

عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن است. عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد!. عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر...

عشق خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و نا مطمئن و دوست داشتن لطیف است و نرم و در عین حال پایدار و سرشار اطمینان. از عشق هر چه بیشتر می نوشیم سیراب تر می شویم

 و از دوست داشتن هر چه بیشتر تشنه تر...

عشق هر چه دیرتر می پاید کهنه تر و دوست داشتن نوتر میشود...

عشق نیرویی است در عاشق که او را به معشوق می کشاند و دوست داشتن جاذبه ای است در دوست که دوست را به دوست می برد!!!. عشق تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست.

 

عشق معشوق را گمنام میخواهد تا در انحصار او بماند اما دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز می خواهد. در عشق رقیب منفور است و در دوست داشتن است که " هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند". عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن. عشق غذا خوردن یک گرسنه است

   و دوست داشتن هم زبانی در سرزمین بیگانه یافتن         

عشق رو به جانب خود دارد و معشوق را برای خویش می پرستد اما دوست داشتن رو به جانب دوست دارد و خود را برای دوست می خواهد. عشق اگر پای عاشق در میان نباشد نیست اما در دوست داشتن جز دوست داشتن و دوست سومی وجود ندارد.عشق به سرعت به کینه و انتقام بدل میشود اما از دوست داشتن به آن سو راهی نیست.


23:48:08

2018-12-18

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۷ ، ۲۳:۳۱
barsam mohamadee
سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۶، ۰۷:۴۶ ب.ظ

لطفأاسمت راهرجا که میروی با خودت ببر...

برای آدم هایی که یکباره یاد

کسی آن دور دورهای ذهنشان می افتند ،

 معجزه ی بزرگیست !

 اینکه یک آدم فراموش شده را بعد از سالها به یاد بیاوری

 و دلت بخواهد حداقل بدانی اکانتی با نام خودش توی

اینستاگرام ها و تلگرام ها و برنامه های این چنینی دارد یا نه...

 که اگر داشت ،
 عکسش را بعد از این همه سال ببینی و با تغییرات زندگی أش

آشنا شوی..

خاطراتت را مرور کنی

و شاید کمی هم اشک بریزی..!!

اسم و فامیلش را به صورت های متفاوت تایپ میکنی

 و سرچ وسرچ و سرچ...

اینطور وقت ها معمولأ آدم ناکام می ماند و هیچ شخص

آشنایی  پیدا نمیکند

حالا شاید برحسب اتفاق توی این سرچ های پی در پی یک

تشابه اسم وجود داشته باشد

 و برای چند لحظه تا یاد آوری چهره ی شخص مورد نظر قلبت

تپش های تند تری را تقبل کند

اما در اکثر مواقع بعد از دیدن عکس فرد ناشناس است

و امید نا امید...

اگر هم از عکس خودش برای پروفایل استفاده نکرده باشد

که اوضاع بدتر است و دو دل میمانی!.

حتمأ برای همه ی ما یکبارش پیش آمده ،

آن آدم فراموش شده ی

 ناگهان به یاد آمده را همه ی ما داشته ایم ،

 شاید دوست دوران مدرسه ،

عشق دوران نوجوانی، همکلاسی دوران دانشگاه ،

فامیلی که در خارج از کشور اقامت دارد

یا آدم های گمشده ی دیگری که حالا

شاید اکانتی هم داشته باشند

اما با نام مستعاری که ما نمیدانیم و نمیتوانیم حدس بزنیم...

 شاید این ندانستن خیلی بهتر از این باشد

که با همین سرچ کوتاه او را پیدا کنی

و هزار خاطره توی ذهنت زیرو رو شود ،

اگر عکس پروفایلش ، خودش باشد

که مینشینی با دقت نگاهش میکنی ، نگاه میکنی

که بفهمی در این مدت طولانی چه بر سر زندگی أش آمده و

 چقدر تغییر کرده است

اما اگر عکس دو نفره باشد

یا مثلأ روی پروفایلش نوشته باشد "این ِرل " یا چمیدانم

از همین جمله های معروف عاشقانه ؛

 چه غمی را باید به جان بخری...

شاید سالهای سال هم گذشته باشد

اما داغش دوباره تازه میشود و

چند روزی حال و روزت را تلخ میکند...

میدانم این قابلیت سرچ ، با تمام خوبی ها و بدی هایش شاید

اشک خیلی ها را در آورده باشد ،

 خیلی های عاشق را....

که از دنیای واقعی جاماندند

و برای دیدن دوستشان دست به جستجوهای مجازی زدند!!

فکر میکنم بهتر باشد

برای یوزرهایمان اسم های خودمان را انتخاب کنیم ،

 شاید یک روز

یک نفر

به یادمان افتاد و خواست پیدایمان کند...

لطفأاسمت راهرجا که میروی با خودت ببر

یک روز

دلتنگت خواهم شد...

19:55:35
2018-01-02

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۶ ، ۱۹:۴۶
barsam mohamadee
سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۴۱ ب.ظ

سی سالگی ....

من از اینکه سی ساله هستم حظ می کنم.

سی سال زندگیم را مثل نوشابه خوشمزه می نوشم.

سی سالگی سن زیبایی است،

 سی و یک سال و سی و دو سال و سی سه و چهار و پنج

همه زیبا هستند.

برای اینکه آدم احساس آزادی می کند.

احساس می کند یاغی شده است،

برای اینکه اضطراب انتظار تمام شده،

غم سراشیبی هم هنوز شروع نشده.

احساس روشنی می کنیم.

 عاقبت در سی سالگی حس می کنیم که مغزمان کار می کند.

اگر در آن سن، مذهبی هستیم، دیگر مذهبی هستیم..

اگر شک و تردید داریم بدون خجالت شک و تردید داریم.

از تمسخر جوانها واهمه نداریم چون ما هم جوان هستیم.

از سرزنش بزرگها وحشت نداریم چون ماهم آدم بزرگ هستیم.

از اطاعت نکردن وحشت نداریم برای اینکه فهمیده ایم

اطاعت کردن کار احمقانه ای است.

از تنبیه نمی ترسیم چون به این نتیجه رسیده ایم

که دوست داشتن عیب نیست. وقتی قرار است عاشق شویم می شویم،

وقتی از هم جدا می شویم، آنرا با منطق قبول می کنیم.

دیگر نباید به معلم و مدرسه و .....

حساب پس بدهیم و بس


18:53:20

2017-12-13

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۶ ، ۲۲:۴۱
barsam mohamadee
شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۶، ۰۵:۲۷ ب.ظ

نمـــــی نــــویســـــم !

نمـــــی نــــویســـــم !

کـــــه کلمـــــات را آلـــــوده نکنــــــم بــــه گنــــاه !!

گنــــاهــــی کــــه از آن مـــــن اســــت !

نمـــــی نـــویســـــم !

تــــا سکـــــوت را بیـــــاموزم !

نمـــــی نـــویســــــم !

تـــــا احســـاســـاتـــم را محبــــوس کنــــم !

تــــــا نخــــوانــــی !

نــــــدانـــــی !!!

کــــه چــــه مـــــی گــــذرد...........

میــــخنــــــدم !

تـــا یــــادم بمــــانـــد !

تــــظاهــــر بهتــــریــــن کــــار اســــت !!!

تـــا یـــــادم نـــــرود !

کـــــه دیگـــــران مـــــرا خنـــــدان مـــی خــــواهنــــد !

تــــا یــــادم بمــــانـــد !

مـــــن !

دیگـــــــر آن آدم ســــابـــق نیستـــــم !

آن زمــــان کـــه لــب بــــه شکــــوه بــــاز کــــردم و گفتــــم :

خستــــه ام !!!

و آن هـــــا یـــک بـــه یــــک رفتنــــد !

خستگـــــی هــــایـــم را تـــاب نیــــاوردنــــد !

و اکنـــــون ایــــن منــــم !

همــــان آدم دلتنگــــ کـــــه دلــــش مــــدام شـــور میــــزند !!!

بگـــــذار ننــــویســــم

گــفــتــی :

 

عکـــســـهایــم را بــســوزان

 

امــا نــگــفــتــی

 

با عکــســهایــی کــه چــشــمانــم گرفــت

 

و دلـــم ظــاهر کــرد

 

چـــه کـــنم؟!

19:47:38
2017-12-02

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۶ ، ۱۷:۲۷
barsam mohamadee
يكشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۳۷ ب.ظ

سکوت زن ها

شما را بخدا قسم


زن ها را به جایی نرسانید که سکوت کنند


زن ها زمانی سکوت را ترجیح میدهند که باورها و احساساتشان

در هم می شکند


همان وقتی که احساس میکنند دیده نمی شوند.

 

و اهمیتی برایتان ندارند،


وقتی سکوت میکنند که هیچ راهی نباشد


نه به آینده بروند و نه گذشته را درست کنند،


همان موقع درست در وقت چه کنم چه کنم هایشان....


سکوت میکنند و بیشتر غرق میشوند در خودِ واقعیشان...


بیشتر خودخوری میکنند


در تب و تابِ نگاه هایِ بی سرو تهشان،


بیشتر ترک برمیدارند،


نازک تر و عمیق تر....


حتی شاید بیشتر لبخند بر لب داشته باشند


و یا صدایِ قهقه شان گوشتان را کر کند...


اما بهشان که زل بزنید تهِ آن خنده یِ کاذب،


رگِ اشک و درماندگی را میبینید،همان که از چشمشان میریزد...


همان که دانه دانه اش درد دارد....


شما را بخدا نگذارید کار به سکوتِ او برسد...


ِ یک زن ؛ با شیطنت هایش


با خوب کردنِ حالِ سردرگمِ تان خوش است....


نرسانید به نقطه یِ کشنده یِ زهرِ هلاهل بودنش....

#یاسمن_مهدیپور

 

 

 

 

 

23:37:22

2017-11-12

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۶ ، ۲۳:۳۷
barsam mohamadee
جمعه, ۵ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۴۳ ب.ظ

طاقت بیشتر دوست داشتنت را ندارم

چیزی که در دوست داشتنت


بیش تر عذابم می دهد


این است که گر چه می خواهم


اما طاقت بیش تر دوست داشتنت را ندارم


و آن چه در حواس پنج گانه ام


به ستوهم می آورد


این است که آن ها پنج تا هستند ، نه بیش تر

زنی استثنائی چون تو را


احساساتی استثنائی باید


که بدو تقدیم کرد


و اشتیاقی استثنائی


و اشک هایی استثنائی


زنی چون تو استثنائی را کتاب هایی باید


که ویژه او نوشته شده باشند


و اندوهی ویژه


و مرگی که تنها مخصوص و به خاطر او باشد


تو زنی هستی متکثر


در حالی که زبان یکی است


چه می توانم کرد


تا با زبانم آشتی کنم

طاقت بیشتر دوست داشتنت را ندارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۶ ، ۲۲:۴۳
barsam mohamadee
پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۶ ب.ظ

من تو رو می خوام اونارو نمی خوام


 

 

عطر زرد گل یاس رو نمی خوام

 

 

نمره ی بیست کلاسو نمی خوام

 

من فقط واسه چش تو جون می دم

 

عاشقای بی حواسو نمی خوام

 

من تو رو می خوام اونارو نمی خوام

 

نفسم تویی هوارو نمی خوام

 

عشق رو نقطه ی جوشو نمی خوام

 

دوره گرد گل فروشو نمی خوام

 

اونی که چشاش به رنگ عسله

 

مجنون خونه به دوشو نمی خوام

 

من تو رو می خوام اونارو نمی خوام

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۵ آذر ۹۵ ، ۲۲:۴۶
barsam mohamadee
شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۴۷ ب.ظ

سلام....

من , زاده آذر ماه اخر پائیزم"

محبت های بی دریغتان را ارج می نهم .

خدایا مبادا در خاطر کسی آید که برای عزیزتر شدنم رفتن را بر گزیدم

  که تو خود گواه منی..

از تو خواستم که مرا یاری کنی که آنچه تو بر دلم جاری می سازی , بر

زبان قلمم جاری گردد.

گویا خدای مهربانم ,  محبت شما  عزیزان  را در دلم جاری ساخت  که دوباره قلمم بی تاب نوشتنتان گشت و مرا  اینگونه  بی تاب کرد.



دوباره خواهم نوشت پر احساس تر از پیش...

می نویسم : 

         "  ســـــــــــــــــــــــــلام  "

"سلامی دوباره " بر دلِ بی آلایشتان ...

 " سلامی دوباره " بر برگ های سبز و شبنم زده ی درخت تنومندِ

محبتان...

" سلامی دوباره " بر آنانکه با نبودن کسی  , بودنش  را از یاد نخواهند

برد...

لیک به خود قول دادم که این بار ,

" طوری از کنار زندگی  بگذرم که  نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و نه

این دلِ ناماندگارِ"

محبت بی دریغتان را سپاس می گویم  وبا زبانی قاصر از بیان آن از نو

برایتان می نویسم:

        "  ســـــــــــــــــــــــــلام  "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۲۱:۴۷
barsam mohamadee