حبابها قربانی هوای درون خویشند
ﺣﺒﺎﺑﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭﻭﻥ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ
”ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ”
نقش ﻣﻬﻤﯽ ﺩﺭ “ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﺩ”
ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ، ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺍﺳﺖ…
21:28:20
2017-05-08
ﺣﺒﺎﺑﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭﻭﻥ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ
”ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ”
نقش ﻣﻬﻤﯽ ﺩﺭ “ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﺩ”
ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ، ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺍﺳﺖ…
21:28:20
2017-05-08
دوستی می گفت هر وقت راه بیفتی بلاخره می رسی.
مهم اینه که راه بیفتی.
من خیلی وقته که راه افتادم
رو دوشم سنگینی مسئولیت هام است
و نگاهایی که به من خیره شدن.
در دلم ایمان دارم
و نور امید مسیرم رو روشن کرده است.
متاسفم از اینکه چقدر باورت داشتم و دارم.
اما کار به جائی رسید که باید میرفتم
نزدیک 5 سال درد دل کردم. درد دل کردی دعوا کردم
دعوا کردی جیک و پیک درد دلهایت مسئولیت ایست که
حفظشان کردم. هیچگاه وجدانم بهم اجازه نداد با کسی حرفی بزنم
شاید این را خودت بهتر میدانی و برای اعصاب خورد کردن من مطلب میزاری
کمی فکر کن اگر حسادت یا کج باوری یا خیال پردازی
این اجازه را بهت بده
حرفم را میفهمی .
تو همیشه خودت را باهوش فهمیده ادم شناس میدانستی
چه شد؟ چرا 5 سال طول کشید تازه موقعی که دیگه
جای موندن نبود
چون اذیت میشدی یادته ؟ یادته؟ یادته ؟
واقعا هم متاسفم واسه ی اونی که براحتی دیگران
رو قضاوت میکنه ...
خدایا خودت به داد آدمات برس
22:44:44
2017-05-01
همیشه به دنبال فرقی بین دوست داشتن و عشق می گشتم تا این
دو را از هم تمیز دهم و ثابت کنم فرقی بین
" کسی که با آن حرارت خاص میگوید : عاشقتم !!!
با کسی که با آرامش و لطافت و ملایمتی مثال زدنی می گوید :
دوستت دارم " است ؟؟؟؟!
خودم هیشه فکر می کنم که آتش تندی در عشق هست
که بر روح آدمی زبانه می کشد و
احساساتش را می سوزاند
و درمدت کوتاهی نیز آن آتش شعله ور خاموش و رنگ خاکستر می گیرد
و خاکستر ش هم باد به نا کجا آبادی می برد
که خدا به داد برسد اگر این نا کجا آباد
ویرانه ی نفرت باشد !!!!
مرز بین عشق و نفرت اندک فاصله ایست که طی کردنش
با یک اتفاق ساده میسر میشود !!!
و این اتفاق هر چه می تواند باشد ...
فقط بر خلاف میل عاشق باشد کافیست ... !
و زمانی که خاکستر عشق به آتش نفرت مبدل می شود
که باز هم شعله هایش وجود انسان را می سوزاند .
خواب را از چشمانش می گیرد .
بیقرارش می کند.
خود را شکست خورده می بیند و آینده را تاریک !
و تنها ضماد این روح سر خورده را تنها انتقام می داند و بس !!!
و این است که هر روز در صفحه ی حوادث می خوانیم :
پسری عشقش را کشت و یا بالعکس زنی همسرش را ... !یا حتی
خودش را ... !
و زمانی که شخص عاشق پیشه عشقش
را از دست رفته می بیند
و آتش نفرت را شعله ور دست به کارهایی
غیر عقلانی و جنونی می زند که عاقبتی جز ندامت ندارد
اما هر چه با خود حساب می کند مر همی بهتر
از آن پیدا نمی کند
و این می شود که به خاطر یک احساس
از پای بست ویران خون انسانی
به زمین ریخته می شود !!!!!!!!!