آنچه گذشت

هزار کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من
  • آنچه گذشت

    هزار کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من

مشخصات بلاگ
آنچه گذشت

تمام افرادی که به موفقیتی بزرگ دست یافته‌اند، حداقل یک بار تا یک قدمی سقوط رفته اند، و برخی از آن‌ ها حتی سقوط کرده و دوباره برخواسته‌ اند.
همه به شما می‌گویند: “روز خوبی داشته باشید”. اما حقیقت این است که هیچ‌ کس نمی‌ تواند روز خوبی داشته باشد… اما می‌ تواند آن را خلق کند!
روزهای خوب را باید ساخت… اضطراب فردا را خالی از اندوه نمی‌کند، بلکه امروز را خالی از قدرت می‌ نماید.

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۰۴ مطلب توسط «barsam mohamadee» ثبت شده است

دوشنبه, ۱ آذر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۹ ق.ظ

آذر..... ماه من

آدم باید گاهی خودش را بـه فراموشی بزند!
دست خودش را بگیرد و
ببرد بـه جایی غیر از هیاهوی دنیا..
جایی غیر از غم،غصه..
باورکنید پاییز بهانه ما آدم هاست
برای نشان دادن ناراحتی خودمان!
پاییز را باید حس کرد..
باید فهمید..
پاییز را باید سفر کرد..
خودتان را پرت کنید در پاییز!
جاییکه دور اسـت از غم و غصه..
مثل برگی که میوفتد و خودش را از اسارت درخت می رهاند
خودش را بـه دست باد میسپارد و پاییزی می شود..
مهر را عاشقی کنید
آبان را ببارید و
آذر را قدم بزنید..

اگر مرا میخواهی باید با غرورم  بخواهی

اگر مرا میخواهی باید با پیچیدگی ام بخواهی

اگر مرا میخواهی باید با صراحتم بخواهی

مـن با بقیه متفاوتم

اگر میخواهی مثل سایرین باشم

برو دنبال همان بقیه

آنکه درون مـن خفته اسـت دوست داشتن  اسـت

دوست داشتنی  کـه منتظرست دست از پا خطا کنی

تا تلخ ترین تلخ ها رابه تـو بچشاند

پس اگر نمیتوانی خاص بودنم را تحمل کنی

بـه مـن نزدیک نشو کـه دورت میکنم وبرو

و بـه همـه بگو مـن یک آذر ماهی هستم

برای معرفی همین کافیست


2021-11-22

03:18:00

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۰۰ ، ۰۳:۰۹
barsam mohamadee
جمعه, ۳۰ مهر ۱۴۰۰، ۰۲:۵۶ ق.ظ

این روزها

اگرچه این روز‌ها عجیب دلتنگتم، اما می‌دانم که


دوری، دوستی‌های کوچک را از دل میبرد.


ولی به دوستی‌های بزرگ عظمت میدهد..


از تو برای تو مینویسم



سلام!

حال همه‌ی ما خوب است

ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،

که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند

با این همه عمری اگر باقی بود

طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم

که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و

نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!

 

تا یادم نرفته است بنویسم

حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود

می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نیامدن است

اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی

ببین انعکاس تبسم رویا

شبیه شمایل شقایق نیست!

 

راستی خبرت بدهم

خواب دیده‌ام خانه‌ئی خریده‌ام

بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار ... هی بخند!

بی‌پرده بگویمت

چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد

فردا را به فال نیک خواهم گرفت

دارد همین لحظه

یک فوج کبوتر سپید

از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد

باد بوی نامهای کسان من می‌دهد

یادت می‌آید رفته بودی

خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟

نه ری‌را جان

نامه‌ام باید کوتاه باشد

ساده باشد

بی حرفی از ابهام و آینه،

از نو برایت می‌نویسم

حال همه‌ی ما خوب است

اما تو باور نکن!

 


بیا برویم روبروی باد شمال

آن سوی پرچین گریه ها

سرپناهی خیس از مژه های ماه را بلدم

که بیراهه دریا نیست!

دیگر از این همه سلام ضبط شده بر آداب لاجرم خسته ام

بیا برویم!

آن سوی هر چه حرف و حدیث امروز است

همیشه

سکوتی برای آرامش و فراموشی ما باقی است

می توانیم بدون تکلم خاطره ای حتی

کامل شویم!

می توانیم دمی در برابر جهان

به یک واژه ی ساده قناعت کنیم

من حدس می زنم از آواز آن همه سال و ماه

هنوز بیت ساده ای از غربت ِ گریه را به یاد آورم

من خودم هستم!

بیخود این آینه را روبروی خاطره مگیر...

هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است

تنها شبی هفت ساله خوابیدم و بامدادان هزار ساله برخواستم

 

دارم هی پا به پای نرفتن صبوری می کنم

صبوری می کنم تا تمام کلمات عاقل شوند

صبوری می کنم تا ترنم نام تو در ترانه کامل تر شود

صبوری می کنم تا طلوع تبسم

تا سهم سایه

تا سراغ همسایه...

صبوری می کنم تا مدار، مدارا، مرگ...

تا مرگ، خسته از دق الباب نوبتم

آهسته زیر لب... چیزی، حرفی، سخنی بگوید

مثلا وقت بسیار است و دوباره بازخواهم گشت!!

مرا نمی شناسد مرگ

یا کودک است هنوز

یا شاعران ساکتند

حالا برو ای مرگ! برادر!

ای بیمِ سادهِ آشنا

تا تو دوباره بازآیی

من هم دوباره عاشق خواهم شد

 

#سیدعلی_صالحی

@skylarkpq

پ-ن

فاصله ها همیشه یاد آورِ نیازمندی ها هستند
نیازمندی هایی از جنسِ دل تنگی…
ازجنسِ تنهایی…
نیازمندی هایی پُر از خواستن.
فاصله ها یاد آورِ قدر نداستن ها می شوند
فاصله ها عاشق تر می کنند
فاصله ها دوست داشتن را بهتر یادآور می کنند!

 


03:11:16

2021-10-22

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۰۰ ، ۰۲:۵۶
barsam mohamadee
يكشنبه, ۴ مهر ۱۴۰۰، ۱۲:۱۲ ق.ظ

خانه تکانی

وقتی تابستان خانه تکانی میکند

پاییز همان فصل دل‌انگیزی از راه میرسد


که گاه رویایی‌اش می‌خوانند


همان فصلی که می‌توانی در آن


ساعت‌ها از پنجره‌ اتاق به درخت روبه‌روی خانه نگاه کنی و خسته نشوی




پاییز همان دل انگیزانه‌ای‌ است


که گاه هوس می‌کنی زیر بارانش بی روسری در کوچه قدم بزنی تا موهایت خیس شوند

 

قدیما حال دلمون بهتربود


مهربونتر بودیم


دیرتر می رنجیدیم


زودتر می بخشیدیم


زندگیمون تمامش عشق بود


مادربزرگ برامون قصه می گفت


پدربزرگ برامون شعر میخوند


آب دوغ خیار و اشکنه لاکچری ترین غذاهایی بود کـه

خاطرات شیرین نون خورد کردن و دور سفره جمع شدن

از اون دوران یادمون مونده؟


چی شد کـه بین این همه ی شلوغی خود واقعیمون رو گم کردیم دیگه چیزی خوشحالمون نمیکنه،


راستی!‌!!!یادت میاد آخرین باری کـه از ته دل خندیدید کی بوده؟؟؟؟


چیز عجیبی نیست کـه یادتون نیاد

اما تاریخ وساعت اخرین باری کـه از عمق وجودت غصه خوردی و گریه کردی رو خوب یادته؟


واقعا چی شد کـه همه ی چی اینجوری عوض شد.

نامه ای برای دوست مینوشتیم. مدتهای زیادی منتظر میماندیم

تا پستچی جوابمان را بیاورد با چه شوقی نامه را میخواندیم

زمان خانه تکانی کرد اینترنت جای همه چیز را گرفت

ایمیلی میزدیم چقدر زود جوابش میامد.

باز هم زمان خانه تکانی کرد سایت و وب وایمیل  جایشان را دادند

به واتساپ و تلگرام و اینستا گرام و.....این هم یک خانه تکانی بود
یادمه اون قدیما شهر ما شهر عشق بود تو دل آدماشم هم صفا هم وفا بود..

بی وفا توی این شهر رانده ی این و آن بود ولی حالا مهر و وفا پر کشید از دل ما پر ز غم شد

دل ما دیگه حالا تو شهر ما که شده دنیای مجازی نه از مهر است نه از محبت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۰۰ ، ۰۰:۱۲
barsam mohamadee
چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۱:۱۲ ق.ظ

اردیبهشت ...ماه عاشقی

اردیبهشت ماه بود وارد خانه دوستی شدم

بوی خوش بهار نارنج مستم میکرد 

گویی وارد بهشت شدم . 

دو فنجان چای خوش رنگ داخل یک سینی با چند پر گلِ یاس 

نمیدانید چقدر زیبا بود و دلچسب 

آنچنان حسی در من برانگیخت که انگار روحم خالی شد از تمام دغدغه ها

 

 گفتم چقدر عطر چایت دلنشین است 

پاسخ داد : 

این قانون من است .

هر وقت احساس کنم که چای دیگر عطر و بوی خودش را از دست داده ، چیزی به آن اضافه میکنم ،

دارچینی ، هلی ، نباتی یا چند پر بهار نارنج ...

چیزی که آن مزه و بوی بی خاصیت را تبدیل به طعمی خوش و عطری دلچسب کند .

فنجان را برداشتم و چای را نوشیدم 

به راستی هم عطرش خوب بود هم طعمش ...

هنگام نوشیدن چای اندیشیدم به راستی زندگی

نیز مانند همین فنجان چای است .

گاهی سرد و تکراری و بی خاصیت میشود



و این هنر ماست که با دلخوشیهای کوچک طعم و رنگش را عوض کنیم . 

یک چیزی که به دلت امید بدهد و انگیزه ای شود برای ادامه دادن ...

ولی گاهی کار سخت تر میشود .

آن زمانیست که باید چیزی را از زندگیت حذف کنی

تا به آرامش برسی 

مثل کیسه شن های آویزان از بالون 

گاهی بالون زندگی برای آنکه بالاتر برود باید سبک تر شود 

باید کیسه شن ها را پرت کنی پایین تا اوج بگیری 

 

بله در زندگی هم باید بعضی چیزها را دور ریخت  فکرهایی

 حرف هایی و خاطراتی و گاهی عادت هایی ...

 

و اندیشه های مثبت ،

حرف های دلنشین و عادتهای خوب را در زندگی پیشه کرد

تا عادت های درست جانشین عادتهای نادرست شود 

 

حالا که فکر میکنم میبینم دوستم چه قانون کارآمدی داشت

برای کسب حتی کوچکترین لذتها در زندگی

 

چای زندگیتان همیشه خوش عطر و طعم  مثلِ بوی بهار نارنج

ته نوشت

پیش از آنکه
نگاهمان به هم گره بخورد
بغض‌هایمان به هم پیچید.
من از تویی که باید... نیست
تو از منی که دیگر هیچ...

و چه تنهایی عمیقی‌ست
دوست داشتن کسی
که هرگز نیست.

پویا جمشیدی





01:33:54

2021-04-21

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۱:۱۲
barsam mohamadee
جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۹، ۰۷:۳۸ ب.ظ

حال خوب ساختنیه

 


می دونی محاله یه روز صبح یکی درِ خونه رو بزنه

یه جعبه بگیره جلوی آدم و بگه بفرما حال خوب!

حال خوب ساختنیه.

دست کن ته خورجین دلتنگیا و زخما و بالا پایینای زندگیت،

یه کم حال خوب از توش بکش بیرون.

نمیگم آسونه

نمی گم اشتباه نکن،

زمین نخور، اشک نریز، کم نیار

نمی گم جلوی یه حسرتایی رو می شه گرفت

نمی گم همیشه‌ی خدا علی بی غم باش، که نمیشه؛

اصلا غم واسه اینه که به آدم عمق بده.

به قول یه بنده خدایی که می گفت درست بعد از اتفاق بود

که فهمیدم اون لحظه ها که خنده میسر بود

باید از ته دل و با صدای بلند می خندیدم،

چه حیف که کم خندیدم!

اونایی که از عمق زخم هاشون شادی بیرون کشیدن

قدر لحظه لحظه‌ی زندگی رو بیشتر دونستن.

نه که فکر کنی از بدو تولد آدم های قدرتمندی بودن،

نه... اونا این قدرت رو بعد از هر زخمی،

ذره ذره در خودشون پرورش دادن.

در لحظه هایی که امکان حال خوب رو داری حضور داشته باش،

براش سنگ تموم بذار.

دنیا همیشه بلبشوئه،

بهونه واسه دلگیری زیاده و فرصت کم،

تنهایی از رگ گردن به آدم نزدیکتره و انتظار هیچ دردی

رو دوا نمی کنه؛

فقط خودتی که می تونی پازل بعضی لحظه هارو جوری بچینی

که یه کم عشق کنی.

یادت نره که هر چقدر دنیا سخت بگیره حق توئه که توش عشق کنی،

حق گرفتنیه

حال خوب ساختنیه

 

| پریسا زابلی پور |

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۹ اسفند ۹۹ ، ۱۹:۳۸
barsam mohamadee
دوشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۹، ۰۱:۰۵ ق.ظ

ما بی نظیرترین نسلیم

نسل

ما سال ۱۴۰۰ و قرن جدید را هم خواهیم دید.

ما بی‌نظیرترین نسلی هستیم که نه قرنها پیش

و نه قرنها بعد کسی آن را تجربه می‌کند.

 ما نسل انتقال هستیم.

نسلی که پیوند دهنده‌ی آخرین نسل سنتی


و اولین نسل مدرن در پهنای ایران زمین است.

نسلی هستیم که هم خانواده‌ی پرجمعیت را دیدیم و هم خانواده

کم جمعیت تک فرزندی را تجربه کردیم.

نسلی هستیم که عمو، عمه، دایی و خاله برایمان بسیار پررنگ بود و نسلی را دیدیم که کم‌کم با آن غریبه شد.

نسلی هستیم که همسایه  و هم محله‌ای بخش مهمی

از خاطراتمان بود و نسلی را دیدیم که در یک آپارتمان چند واحدی کسی، کسی را نمی‌شناسد.

▪️نسلی هستیم که پای تلویزیون‌های کوچک سیاه و سفید،

ساعتها چشم انتظار یک برنامه کودک نشستیم

و نسلی را دیدیم که با انبوهی از برنامه‌های مختلف،

تلویزیون‌های چند بعدی و هوشمند را تجربه کرد.

نسلی هستیم که خوابیدن‌های چند نفره کنار هم را تجربه کردیم

و نسلی را دیدیم با اتاق خواب‌های مخصوص.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۵ اسفند ۹۹ ، ۰۱:۰۵
barsam mohamadee
شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ۰۲:۰۸ ق.ظ

صد سال تنهایی

قسمتی از وصیت نامه گابریل گارسیا مارس

و این هم خداحافظی یا وصیت نامه

یکی از غول های ادبیات قرن بیستم و برنده جایزه نوبل ادبیات ،

خالق کتاب صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز ،

به سرطان لنفاوی مبتلا بود و می دانست

عمر زیادی برایش باقی نیست ،

بخوانید چگونه در این نامه کوتاه از جهان

و خوانندگان خود خداحافظی می کند :

اگر پروردگار لحظه ای از یاد می برد

که من آدمکی مردنی بیش نیستم

و فرصتی ولو کوتاه برای زنده بودن به من می داد

از این فرصت به بهترین وجه ممکن استفاده می کردم ؛

به احتمال زیاد هر فکرم را به زبان نمی راندم

اما یقیناً هرچه را می گفتم فکر می کردم ؛

هرچیزی را نه به دلیل قیمت که به دلیل نمادی که بود بها می دادم ؛

کمتر می خوابیدم و بیشتر رویا می بافتم ،

زیرا در ازای هر دقیقه که چشم می بندیم ۶۰ ثانیه نور از دست می دهیم ؛ راه را از همان جایی ادامه می دادم که سایرین متوقف شده بودند

و زمانی از بستر برمی خاستم که سایرین هنوز در خوابند ؛

اگر پروردگار فرصت کوتاهی دیگر به من می بخشید ،

ساده تر لباس می پوشیدم در آفتاب غوطه می خوردم

و نه تنها جسم ، که روحم را نیز در آفتاب عریان می کردم ؛

به همه ثابت می کردم که به دلیل پیر شدن نیست

که دیگر عاشق نمی شوند ،

بلکه زمانی پیر می شوند که دیگر عاشق نمی شوند ؛

به بچه ها بال می دادم اما آنها را تنها می گذاشتم ،

تا خود پرواز را فرا گیرند ؛

به سالمندان می آموختم با سالمند شدن نیست

که مرگ فرا می رسد ،

بلکه با غفلت از زمان حال است.....


02:24:01

2021-03-13
02:23:5002:23:52

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۳ اسفند ۹۹ ، ۰۲:۰۸
barsam mohamadee
دوشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۹، ۰۱:۰۵ ق.ظ

معطر بودن ذات و طبیعت گلهاست

اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی،


باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای


"
پس نیکی را بکار،


بالای هر زمینی


و زیر هر آسمانی….


برای هر کسی... "


تو نمیدانی کی و کجا آن را خواهی یافت!!


که کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند


اثر زیبا باقی می ماند،


حتی اگر روزی صاحب اثر دیگر حضور نداشته باشد.

گلهایی که در انتهای جنگل می رویند ....


عطر خودشان را منتشر میکنند

چه کسی آنجا باشد تا از آنها قدردانی کند ...

چه نباشد
چه کسی از کنارشان بگذرد ....


چه نگذرد


معطر بودن ذات و طبیعت گلهاست


درست مثل آدمهایی که وجودشان سراسر عشق و محبت است


آنهایی که بی هیچ توقعی لبخند می زنند و مهربانند...

دریا


01:16:10

2021-03-08

ف

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۸ اسفند ۹۹ ، ۰۱:۰۵
barsam mohamadee
جمعه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۹، ۰۸:۳۵ ب.ظ

شطرنج----انالیز

 


زندگی مثل بازی شطرنج است

هرچه بیشتر مهره ها رو بشناسی

و موقعیت ها رو بهتر درک کنی کمتر فرصتها را از دست می دهی

و اگر یک کم تمرکزت بیشتر باشه حتما برد با تو خواهد بود ...

وقتی آگاهانه وارد محیط مهره ای می شوی

مورد هدف قرار گرفته و حذف می شوی.

مانند زندگی که باید مواظب باشی

به قلمرو کسی بدون آگاهی وارد نشوی

 

زندگی مثل بازی شطرنج میمونه!

اگه بلد نباشی همه می خوان یادت بدن

وقتی هم که یاد گرفتی همه می خوان شکستت بدن..

زندگی ما آدم ها مثل شطرنج میمونه

مثل یک صفحه ی بزرگ شطرنج که در آن مهره ها ی مختلف

هر کدام مثل یک بخش از زندگی هستن. 

سعی کنید از فرصت های زندگی بهره و سود ببرید

و وقت خود را به پوچی هدر ندهید

صفحه شطرنج: نماد زندگی. صفحه شطرنج همانا بازی سرنوشت

و زندگی است.

مهره شاه: نماد زندگی.

چون وقتی مات بشی بازی را باید از اول شروع کرد.

مهره وزیر: نماد آزادی. چون آدم همیشه باید آزاد باشه.

مهره رخ: نماد حق. چون آدم میتونه حق خود را بگیره.

مهره اسب: نماد تندرستی و سلامتی،

چون وقتی آدم بدنش سالم باشه خوب میتونه حرکت کنه.

مهره فیل: نماد خوشی و سرحالی .

چون وقتی آدم خوش و سرحال باشه مانند فیل است.

مهره پیاده: نماد آبرو.

چون وقتی آدم آبرو داشته باشه کسی به اون صدمه نمی زنه.

انالیز یک بازی شطرنج

روی لینک زیر کلیت کنید با موس حرک ها را کنترل کنید

باسپاس  امیدوارم مورد توجهتان قرار گیرد

https://lichess.org/tv

دریاف


ت

21:00:44

2021-03-05

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۵ اسفند ۹۹ ، ۲۰:۳۵
barsam mohamadee
پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۹، ۱۲:۰۵ ق.ظ

خوشحالم که هستی

قوی کسی است که, نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند،

 

 

و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!

 

 

هر گاه زندگی را جهنم دیدی, سعی کن پخته از آن بیرون آیی...

 

 

سوختن را همه بلدند!!

 

 

زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!

 

 

با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...

 

 

یکی رفت و، یکی موند و،یکی از غصه هاش خوند و

 

 

یکی برد و، یکی باخت و، یکی با قسمتش ساختو

 

 

یکی رنجید، "یکی بخشید" یکی از آبروش ترسید

 

 

یکی بد شد، یکی رد شد، یکی پابند مقصد شد

 

 

تو اما باش،"خدا اینجاست...!!

 

 

با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم،

 

 

فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد،

 

 

و با خود تکرار می کنم که یادم باشد،

 

 

هر آن ممکن است شبی فرا رسد،

 

 

و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد،

 

 

پس هرگز به امید فردا "محبت هایم را ذخیره نکنم "،

 

 

و این عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم :

 

 

خوشحالم که هستی....

 

 

 

 00:40:34

2021-03-04

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۴ اسفند ۹۹ ، ۰۰:۰۵
barsam mohamadee