آنچه گذشت

هزار کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من
  • آنچه گذشت

    هزار کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من

مشخصات بلاگ
آنچه گذشت

تمام افرادی که به موفقیتی بزرگ دست یافته‌اند، حداقل یک بار تا یک قدمی سقوط رفته اند، و برخی از آن‌ ها حتی سقوط کرده و دوباره برخواسته‌ اند.
همه به شما می‌گویند: “روز خوبی داشته باشید”. اما حقیقت این است که هیچ‌ کس نمی‌ تواند روز خوبی داشته باشد… اما می‌ تواند آن را خلق کند!
روزهای خوب را باید ساخت… اضطراب فردا را خالی از اندوه نمی‌کند، بلکه امروز را خالی از قدرت می‌ نماید.

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان
پنجشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۲۰ ب.ظ

بزرگ بودو از اهالی امروز بودو با تمام افق های باز

بزرگ بود


و از اهالی امروز بود


و با تمام افق های باز نسبت داشت


و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید

صداش


به شکل حزن پریشان واقعیت بود


و پلک هاش


مسیر نبض عناصر را


به ما نشان داد


و دست هاش


هوای صاف سخاوت را ورق زد


و مهربانی را


به سمت ما کوچاند داد

به شکل خلوت خودبود


و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را


برای آینه تفسیر کرد


و او بشیوه ی باران پر از طراوت تکرار بود

و او به سبک درخت


میان عافیت نور منتشر شد


همیشه کودکی باد را صدا می کرد


همیشه رشته ی صحبت را


به چفت آب گره می زد


برای ما ، یک شب

 

 

سجود سبز محبت را


چنان صریح ادا کرد


که ما به عاطفه ی سطح خاک دست کشیدیم


و مثل لهجه ی یک سطل آب تازه شدیم

و بارها دیدیم


که با چقدر سبد


برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت

ولی نشد


که روبروی وضوح کبوتران بنشیند


و رفت تا لب هیچ


و پشت حوصله ی نورها دراز کشید


و هیچ فکر نکرد


که ما میان پریشانی تلفظ درها


برای خوردن یک سیب

 

چقدر تنها ماندینم

 

 

دل نوشته های من

 

امروز سیزدهم شهریور

1399

و تولد تو (گ..ی )عزیز

 

صبح رفتم در بهشت زهرا رفتم سر مزارت در طوول این سالها خیلی دلم میخواست

 

حرفای نا گفتنی را بر زبان بیاورم ولی نمیشد

 

 

امروز سر مزارت مثل اینکه رو در روی هم هستیم برایت گفتم.

 

گفتم که در آن روز وقتی دیدم .......

 

دنیا را بر سر من خراب کردند  الان که فکر میکنم شاید یک حرکت

 

بچه گانه بیشتر نبود و

 

من بیش از حد آنرا بزرگ کردم.

 

خود را کنار کشیدم .

 

عزیز من با رفتن من و کنار کشیدن  خیلی ها باورشان نمیشد

 

حتی برادرت  که نه تنها برادر تو بود بلکه مثل برادر و

 

همراه من بود او هم کوله ای داشت  چه روزهاِیی دو تایی

 

و بااکیپی به کوه میرفتیم با هم درد دل میکردیم .

 

وقتی خودم را کنار کشیدم او نیز مرا ترک کرد و مرا نامرد خطاب کرد

نمیتونستم بگویم

 

  در دلم تلبار شده بود .

 

عزیز دلم الان که فکر میکنم میبینم که اشتباه تو شاید

 

یک شیطنت بچگانه بیشر نبود و من خود را گناهکار میدانم .

 

نباید میرفتم . نمیدانم در آن زمان روح مبارزه گری من کجا بود.

 

باید میماندم و پای تو

 

میایستادم و از این بابت خود را نمیبخشم.که باعث تغیر سرنوشت شد .

 

ولی تو چرا؟....... قهر کردنت توجیح داشت ولی شوهر کردنت نه

 

با وجود تمام مخالفت های خانواده تن به آن ازدواج دادی

 

ازدواجی که در خور تو نبود میدانم در زندگیت آرامش نداشتی

 

به خاطر اطرافیان و شاید هم من  تحمل میکردی

 

خواهرت از تو برید  برادرت دیگر برادر سابق نبود .

 

این همه تحمل برای چه بود؟

 

عزیز من وقتی آسمانی شدی شوهرت بعد از چله ازدواج کرد

 

من خود را مقصر میدانم و هرگز خودم را نمیبخشم .

 

عزیز دل من

 

انقدر در خود فرو رفته بودم و باهات حرف میزدم

 

متوجه نبودم ااین مردمان که هر کدام

 

برای عزیر ازدست رفته شان

 

به اینجا آمده اند . چطور به من نگاه میکنند

 

شاید بعضی ها با تاسف. بعضی ها با

 

تمسخر ولی مهم نیست.

 

وقی این اهنگ سریال ......

 

چه کردی امین بانی

 

توصیف حال من بود

 


 

 

 

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی


سفر کرده باحال پروانه من چه کردی

 

 

 

که اهنگ کاملش را برایت گذاشتم

 

 

 

روحت شاد هرگز فراموشت نمیکنم

 

 

 

و دوستت خواهم داشت تا آخر عمر

 

 

 

واز خدامیخواهم مرا ببخشد

 

پ.ن-

 

چون نمیتوانستم با کسی در د دل کنم  در کامنتم میگذارم

 

 

 

شاید کسی بتوند حالم را درک کند که بعید میدانم.

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۱ ۹۹/۰۶/۱۳
barsam mohamadee

عزیزدل من

❤️

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.